خلقت بشر و حافظ

نویسنده / نویسندگان :  دکتر علی پریور
مترجم : 
کلید واژه :  خلقت ـ حافظ ـ برق غیرت بدرخشید ـ مترشحه ـ هوالعزیز الغفور
چکیده :  شخصی که با کسب دانش‌های لازم و مطالعات روان‌شناسی و فلسفی خود را صاحب نظر می‌دانست و در اندیشه خود به بن‌بست رسیده بود می‌گفت:اصولا خداوند عالم به چه دلیل این بشر گرفتار در دست غرائز را به وجود آورد که این همه رنج و بدبختی داشته باشد تا به قول شما پیغمبرانی بفرستد و او را راهنما باشد و به قول خودش او را آزمایش کند و بگوید:الذی خلق‌الموت والحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا و هوالعزیز الغفور.
منابع : 


شخصی که با کسب دانش‌های لازم و مطالعات روان‌شناسی و فلسفی خود را صاحب نظر می‌دانست و در اندیشه خود به بن‌بست رسیده بود می‌گفت:

اصولا خداوند عالم به چه دلیل این بشر گرفتار در دست غرائز را به وجود آورد که این همه رنج و بدبختی داشته باشد تا به قول شما پیغمبرانی بفرستد و او را راهنما باشد و به قول خودش او را آزمایش کند و بگوید:
الذی خلق‌الموت والحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا و هوالعزیز الغفور.
سوره ملک ـ آیه 2
یعنی: خداوند کسی است که مرگ و زندگی را آفرید تا بیازماید کدامیک از شما عمل نیک انجام می‌دهد و او با عزت و بخشنده است.
مگر او خود نمی‌دانست این بنده نادان با گرفتاری در دست این همه غرائز پرقدرت چه می‌تواند بکند که باز در پی آزمایش او برآید.
او گفت من همراه خیام همیشه می‌گویم:
گر دست بدم بر این فلک چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلکی دگر چنان ساختمی
کازاده بکام دل رسیدی آسان
و اگر به قول قرآن مجید آدمی اول بار به صورت ملک در درگاه خداوندی به شناسایی و ستایش ذاتش مشغول بوده و او نیز فرماندهی اصلی را بر عهده داشته به چه دلیل به او اجازه تمرد داده که بعد به گناه آن نافرمانی او را از بهشت براند و بدین روزگار سیاه اندازد.
گوینده سپس به تفسیر و تطبیق ابیات حافظ شیرازی در این باره پرداخت که می‌فرماید:
یاد باد آن‌که سرکوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل در اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه ترا در دل بود
دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌جست
عشق می‌گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود
آری ـ حافظ شیرازی نیز در این ابیات از روشنایی روح و روان آدمی آنگاه که به صورت ملک در درگاه خداوندی معتکف بوده صحبت می‌‌دارد و به طور وضوح به یاد آن ایام روشن دلی و آراستگی تاسف می‌خورد و می‌گوید در آن هنگام عشق حقیقی آنقدر دیده مرا روشن ساخته بود که خود حلال تمام مشکلات بودم. پس از آن می‌گوید:
در دلم بود که بی‌دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
چه در حقیقت آدمی با آن دیده روشن بین و دل عاشق پیشه به هیچ‌وجه میل نداشت از درگاه خداوند رانده شود و مزایای آن را از دست بدهد ولی چنانچه می‌بینیم سعی او باطل بود و به علت نافرمانی از آن درگاه رانده شد.
چنان‌که حافظ شیراز در بیت بعدی می‌فرماید:
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می‌دیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود
دیدم راست می‌گوید تفسیر این ابیات درست مفهوم این آیات قرآن است که می‌فرماید:
و یا آدم اسکن انت‌ و زوجک‌الجنه فکلامن حیث شئتما ولاتقربا هذه‌الشجره فتکونا من‌الظالمین.
سوره اعراف ـ‌ آیه 19
یعنی: گفتیم ای آدم تو و همسرت در بهشت مسکن کنید و از هر چه میل دارید بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید چه در آن حال به خود ظلم کرده‌اید.
و پس از آن می‌فرماید:
فازلهما الشیطان عنها فاخر جهما مماکانا فیه وقلنا اهبطو ابعضکم لبعض عدو ولکم فی‌الارض مستقر و متاع الی حین.
سوره بقره ـ آیه 36
یعنی: ولی شیطان آنها را گمراه کرد و از آنجا بیرون راند و پس از آن ما گفتیم همه از آن مقام تنزل کنید، در حالی‌که بعضی دشمن بعضی دیگر می‌شوید و محل زندگی شما تا روز آخرین در زمین خواهد بود.
و دنباله آن نیز می‌فرماید:
قال اهبطا منها جمیعا بعضکم لبعض عدو فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلایضل و لایشقی و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیمه اعمی.
سوره طه ـ‌ آیات 123 و 124
یعنی:‌خداوند گفت از آن مقام تنزل کنید در حالی که بعضی دشمن بعضی دیگر هستید ولی از طرف من راهنمایانی برای شما خواهند آمد که هر کس از آنها اطاعت کند گمراه نخواهد شد و گردنکشی نخواهد کرد، ولی آن‌کس که از یاد من روی بگرداند روزگار زندگیش تنک و ناراحت می‌شود و روز قیامت کور برانگیخته خواهد شد.
و همانطور که حافظ شیرازی نیز در ابیات فوق سروده خداوند او را برای مقابله با هزاران مشکل لاینحل از درگاه خود راند و پس از آن‌که آدم توبه کرد طبق آیات زیر خداوند نیز آن را پذیرفت و فرمود:
فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه‌انه هوالتواب الرحیم.
سوره بقره ـ آیه 37
یعنی: آدم نشانه‌هایی از طرف خداوند دریافت کرد و توبه کرد چه او توبه‌پذیر و بخشنده است و خداوند دیگ رحمتش به جوش آمد و برای جلوگیری از عدم گمراهی آدم موهبت عقل را به او ارزانی داشت و فرمود:
انا عرضنا الامانه علی‌السموات والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا.
سوره احزاب ـ آیه 72
یعنی: ما امانت را که همان عقل باشد بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم ولی آنها از پذیرفتن آن امتناع کردند و روی گرداندند ولی انسان آن را پذیرفت چه او بسیار جاهل و نادان بود.
ولی چه فایده که طبق گفته حافظ شیراز خاتم فیروزه بواسحقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود.
آری ـ عقل نیز با این که روشنگر راه زندگی است ولی او خود در دست شیطان غرائز همیشه اسیر است و نیز فقط تا سن مخصوص می‌تواند درخشندگی خود را حفظ کند و از آن پس‌رو به زوال می‌رود تا آدمی در دوران درخشندگی آن چگونه بتواند آن را مورد استفاده قرار دهد.
دیدم آقای ایکس خود آنقدر روشن می‌اندیشد و به تفسیر صحیح آیات قرآن و تطبیق آن با اشعار حافظ شیراز وارد است که احتیاط به توضیح و تفسیر جدید ندارد ولی میل دارد نظر مرا درباره فلسفه زندگی و طرز رفتار آدمی بداند تا آن را حجت شناسد.
گفتم از نظر من خداوند مخلوقی که فاقد غرائز باشد یعنی اسیر دست شیطان نباشد نیز آفریده و شاید ملائک درگاهش از آن دسته مخلوق باشند ولی همان‌طور که قرآن مجید می‌فرماید:
واذقال ربک للملائکه انی جاعل فی‌الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من‌یفسد فیها ویسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لاتعلمون.
سوره بقره ـ آیه 30
یعنی: هنگامی که خداوند به ملائک فرمود من میل دارم نماینده‌ای از طرف خود در زمین بیافرینم آنان گفتند آیا میل‌داری موجودی بیافرینی که در زمین فساد کند و خونریزی راه بیندازد، در حالی که ما برای تسبیح و تقدیس تو آماده‌ایم او گفت من آنچه می‌دانم شما بدان آگاه نیستید.
خلقت بشر که طبق فرموده قرآن به عنوان خلیفه و نماینده خداوند روی کره زمین معرفی شده مجموعه‌ای از ترکیب گل زمین و روح خدائی است یعنی طبق فرموده قرآن:
و نفخت فیه من روحی است یعنی خداوند از روح خود در او دمیده و با این خلقت آیه فتبارک‌ا... احسن الخالقین را برشمرده و ارزانی داشتن موهبت عقل را بر او منت نهاده که حافظ شیراز آن را در این بیت به رشته تحریر درآورده و فرموده:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
آری، وجودعقل برای راهنمایی و هدایت حقیقی اوست ولی آنچه مسلم است در نهاد او علاوه بر عقل دل را نیز آفریده که در حال سلامت کامل خود بوی عشق حقیقی رهسپار می‌شود و اعمال عقل را نیز کنترل می‌کند به قسمی که آدمی برای تحصیل سعادت کامل بهتر است عقل را  چراغ راه عشق قرار دهد و با کمک نور آن به سوی عشق حقیقی رهسپار شود و این حقیقت را حافظ شیراز نیز در ابیات زیر چنین  سروده است که:
در ازل پرتو لطفت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه‌ای کرد رخش دید ملک جلوه نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افزود
برق غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد
آری، خلفت آدمی چنین است که با هدایت چراغ عقل بتواند به سوی عشق حقیقی یعنی شناسایی و پرستش ذات احدیت رهسپار شود ولی چه سود که باید اقرار کرد کمیت عقل در راه شناسایی وجودش لنگ است و به قول حافظ شیراز:
ترا چنانکه تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کس کند ادراک
و دانش و بینش هر کس به اندازه ساختمان درونی بدن و میزان ترشح غدد مترشحه داخلیش است و از اینجاست که می‌گویند خدای هر کس به اندازه فهم و دانش خود اوست و ما نیز حق نداریم با زور و فشار یا تهدید و تنبیه دیگران را از آنچه خود بدان معتقدیم و باور داریم بیاگاهانیم بلکه بهتر است در صورت میل حقیقی به خدمت به همنوع سعی در ارشاد صحیح و هدایت دوستانه دیگران داشته باشیم تا درست به همان قدر که ساختمان بدن و فهم و ادراکشان اجازه می‌دهد خدای را باور دارند و به ستایش او پردازند چه در غیر این صورت با دید ناصحیح و فشار ناصواب در تقدیس خداوند و تسبیح او مردم عامی به همین میزان سوال و ایراد می‌رسند که تو رسیده و از خود چنین پرسیده‌ای والا باید گفت:
پس خداوند متعال که دانای اسرار و خفیات است احتیاجی به آزمایش مردم زمان ندارد و خود می‌داند که با این خلقت مخصوص که به هر کس عطا فرمـوده و با زنـدگی در چنین محیط متناسب یـا نامتنـاسب او چنیـن و چنان خواهد کرد و به علت بروز عقـده‌های روانی حاصل دوران زندگی فقط چنین رفتار خواهد داشت همان‌طور که امروزه روان‌شناسان با آشنایی به روان افراد و آزمایش مخصوص جسمانی آنان به خوبی می‌توانند درباره عکس‌العمل آنان در مقابل فلان سخن یا فلان عمل اظهارنظر کنند و آن را به طور دقیق مورد بحث و گفت‌وگو قرار دهند.


مجله دانشمند شماره 615 دی 1393

مجله دانشمند 615 خداشناسی