نویسنده / نویسندگان : |
سید غلامرضا حسینی- دره شهر
|
مترجم : |
|
کلید واژه : |
|
چکیده : |
در
اینجا ادامه این زندگینامه زیبا را بخوانید. وی به خاطر فعالیت در زمینه
کیهانشناسی و جاذبه کوانتوم به ویژه در زمینه سیاهچاله، شناخته شده است.
هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بوده و از هر گونه
تحرک عاجز است؛ نه میتواند بنشیند، نه برخیزد، و نه راه برود. حتی قادر
نیست دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند و حتی توانایی سخن
گفتن را نیز ندارد.
|
منابع : |
|
در
اینجا ادامه این زندگینامه زیبا را بخوانید. وی به خاطر فعالیت در زمینه
کیهانشناسی و جاذبه کوانتوم به ویژه در زمینه سیاهچاله، شناخته شده است.
هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بوده و از هر گونه
تحرک عاجز است؛ نه میتواند بنشیند، نه برخیزد، و نه راه برود. حتی قادر
نیست دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند و حتی توانایی سخن
گفتن را نیز ندارد.
وی با وجود تواناییهای بسیار در زمینه کیهانشناسی تاکنون جایزه نوبل را
کسب نکرده است. از اواخر دهه ۶۰ برای نقل مکان از صندلی چرخدار استفاده
میکند و قدرت تحرک از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شده است.
با این دو انگشت او میتواند دکمههای رایانه بسیار پیشرفتهای را فشار دهد
که اختصاصا برای او ساختهاند و به جایش حرف میزند و رابطهاش را با
دنیای خارج برقرار میکند زیرا استیون از سال ۱۹۸۵ قدرت گویایی خود را هم
از دست داده است.
از مهمترین دستاوردهای وی مقالهای است که به رابطه سیاهچالهها و
قانونهای ترمودینامیک میپردازد. او نشان میدهد که سیاهچالهها بعد از
مدتی به وسیله زوجهای ذرات مجازی که در افق رویداد آن تشکیل میشود، نابود
میشوند که همین زوج ذرات پیشبینی میکند که سیاهچالهها باید امواجی از
خود تابش کنند، که امروزه این امواج به نام تابش هاوکینگ (و گاهی تابش
بِکستِین-هاوکینگ) خوانده میشوند. مقاله مشترک استیون هاوکینگ و پنروز
که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد، ثابت میکرد اگر نسبیت عام درست باشد و جهان
دارای آن مقدار ماده که مشاهده میکنیم باشد، باید تکینگی انفجار بزرگ در
گذشته رخ داده باشد.
وی میگوید: تفاوت میان گذشته و آینده از کجا ناشی میشود؟ قوانین علم میان
گذشته و آینده تمایزی قایل نمیشود، بااین حال در زندگی عادی تفاوتی عظیم
میان گذشته و آینده وجود دارد. ممکن است ببینید یک فنجان از روی میز به
زمین بیفتد و تکهتکه شود، اما هرگز شاهد آن نخواهید بود که فنجان تکههای
خود را جمع کند و به بالا بپرد و بر روی میز برگردد. افزایش بینظمی یا به
اصطلاح آن آنتروپی چیزی است که گذشته را از آینده متمایز میکند و به زمان
جهت میدهد. هاوکینگ، زمانی عقیده داشت که گسترش جهان هستی متوقف و جهان
دوباره جمع میشود. او بعدها گفت که اشتباه کردهاست. هاوکینگ در آثار خود
اشارههایى در باب وجود خدا و یا عدم وجود آن میکند.
وی در سال ۲۰۱۴ خواستار پایان دادن به جنگ سوریه شد و گفت "ما باید از هوش
انسانیمان برای پایان دادن به این جنگ بهره ببریم. منِ پدر، وقتی
رنجکشیدن بچههای سوری را میبینم، با خود میگویم: دیگر بس است." این
اعجوبه مفلوج پرآوازهترین دانشمند دهه آخر قرن بیستم است که اکنون در
دانشگاه معروف کمبریج همان کرسی استادی را در اختیار دارد که بیش از دو قرن
پیش زمانی به اسحق نیوتن کاشف قانون جاذبه تعلق داشت.
همچنین وی را اینشتین دوم لقب دادهاند، زیرا میکوشد نظریه معروف نسبیت را
تکامل بخشد و از تلفیق آن با نظریههای کوانتومی فرمول واحد جدیدی ارائه
دهد که توجیهکننده تمامی تحولات جهان هستی از ذرات ریز اتمی تا
کهکشانهای عظیم باشد.
اینشتین معتقد بود که چنین فرمول یا قانون واحدی میبایست وجود داشته باشد و
سالهای آخر عمرش را در جستوجوی آن سپری کرد، اما توفیقی نیافت.
استیفن هاوکینگ شهرت و اعتبار علمی خود را مدیون محاسبات ریاضی پیچیده و
بسیار دقیقی است که در مورد چگونگی پیدایش و تحول سیاهچالههای آسمانی یا
حفرههای سیاه انجام داده است. این اجرام فوقالعاده متراکم که به علت قدرت
جاذبه بسیار قوی حتی نور امکان جدایی از سطح آنها را ندارد وجودشان بر
اساس نظریه نسبیت اینشتین پیشبینی شده بود و به همین جهت هم سیاهچاله
نامیده شدند.
ردیابی و رویت آنها بهوسیله قویترین تلسکوپها یا هر وسیله دیگر تاکنون
ممکن نبوده است. با وجود این استیفن هاوکینگ با قدرت اندیشه و محاسبات
ریاضی چون و چرا ناپذیرش- نه فقط وجود سیاهچالهها را به اثبات رسانده و
چگونگی شکلگیری و تحول آنها را نشان داده، بلکه به نتایج جالبی در رابطه
این اجرام با کیفیت وقوع انفجار بزرگ در آغاز پیدایش کیهان دست یافته است
که در دانش فیزیک اختری و کیهانشناسی اهمیت بهسزایی دارد و به عقیده
صاحبنظران بنای این علوم را در قرن آینده تشکیل خواهد داد.
کتاب جدید هاوکینگ در این زمینه که به عنوان سیاهچالهها و جهانهای نوزاد
انتشار یافت در محافل علمی جهان مثل یک بمب صدا کرد و شگفتی فراوان
برانگیخت. ویلچر یا صندلی چرخدار استیفن که بهوسیله آن رفت و آمد میکند،
نیز از پیشرفتهترین پدیدههای فناوری است و با نیروی الکتریکی حرکت
میکند. وی اتکای زیادی به ویلچر خود دارد، چون علاوه بر حرکت با آن
وسیلهای برای ابراز احساساتش نیز محسوب میشود.
مثلا اگر در یک میهمانی به وجد آید با ویلچرش به سبک خاص خود میرقصد و
چنانچه صبر و حوصلهاش را در مورد یک شخص مزاحم از دست بدهد در یک مانور
سریع از روی پاهای او رد میشود. بسیاری از شاگردانش ضربه چرخهای ویلچر او
را تجربه کردهاند و به گفته خودش یکی از تاسفهایش این است که طعم این
تجربه را به مارگارت تاچر نچشانده است.
یکی از شگفتیهای این آدم مفلوج و نحیف که به ظاهر باید موجودی تلخ و
غمزده و منزوی باشد شوخ طبعی و شیطنت کودکانه اوست که بهخصوص در برق نگاه
هوشمندانه و رندانهاش دیده میشود. در حالی که اجزای چهرهاش بیحرکت و
فاقد هرگونه واکنش احساسی و عاطفی هستند، اما چشمانش میدرخشند.
انگار به هزار زبان با مخاطب سخن میگویند. او به هیچ وجه خودش را منزوی
نکرده است. به کنسرت و پارک میرود. در رستوران غذا میخورد. در انجمنهای
دانشجویان شرکت میکند. و سر به سر شاگردانش که همیشه او را سوال پیچ
میکنند، میگذارد.
شیوه شیطنتآمیزش این ست که پاسخگویی را گاهی عمدا کش میدهد و در حالی که
پرسشکنندگان پس از چند دقیقه انتظار پاسخ مفصلی را برای سوال خود پیشبینی
میکنند با یک کلمه بله یا نه از رایانه سخنگویش همه را به خنده
میاندازد.
این اعجوبه فاقد تحرک، عاشق جنب و جوش و گشت و سیاحت است و تا کنون دوبار
به سفر دور دنیا رفته و حتی از چین و دیوار باستانی آن دیدن کرده است.
همچنین در صدها کنفرانس و سمینار علمی شرکت کرده است و به ایراد سخنرانی
پرداخته است. که البته این سخنرانیها قبلا در نوار ضبط و در روز کنفرانس
پخش میشود.
از نکات جالب دیگر در زندگی استیفن هاوکینگ این که او در سالهای اولیه
زناشوییاش با جین وایلد از او صاحب سه فرزند شد یک دختر و دو پسر. لذت
پدری و احساس مسئولیت در تامین زندگی فرزندان یکی از مهمترین انگیزههایی
بود که او را در مقابله با مشکلاتش یاری داد. زیرا با طبع لجوج و
بلندپروازش اصرار داشت که بهترین امکانات زندگی و تحصیل را برای بچههایش
فراهم کند و این امر مخارج هنگفتی روی دستش میگذاشت.
هزینه خودش هم کم نبود چون میبایست به دو پرستار تمام وقت و یک دستیار
حقوق بپردازد و درآمد تدریس کفاف این مخارج را نمیداد. به همین جهت در
اواسط دهه 80 به فکر نوشتن کتاب افتاد و در سال 1988 کتاب معروف خود به
نام ( تاریخ کوتاهی از زمان) را منتشر کرد.
در این کتاب که به فارسی هم ترجمه شده است استیفن هاوکینگ به زبان ساده و
قابل فهم عامه پیچیدهترین مسائل فیزیک جدید و کیهانشناسی و بهخصوص ماهیت
زمان و فضا را بررسی کرده و نظریات و محاسبات خودش را شرح داده است.
بیآنکه خواننده را با فرمولها و معادلات ریاضی بغرنج گیج کند.
اما بهرغم سادگی بیان و جذابیت مباحث بسیاری از مردم از آن سر در
نمیآورند. زیرا ایدههای مطرح شده در کتاب در سطح بالای علمی است. ازاین
کتاب 8 میلیون نسخه به فروش رفته و 183 هفته در فهرست 10 کتاب پرفروش جهان
قرار داشته است و طبعا چنین موفقیت بیمانندی مشکلات مادی استیفن را برای
همیشه حل
میکند.
کتاب جدید استیفن به نتایج پژوهشها و یافتههای او درباره سیاهچالهها
اختصاص دارد. این اجرام مرموز و فاقد نورانیت آسمانی که بر اساس نظریه
پذیرفته شدهای در سالهای اخیر از فروریزی و تراکم ستارگان سنگین وزن پس
از اتمام سوخت هستهای آنها پدید میآیند، ستارگان دیگر را در اطراف خود
میبلعند و با افزایش جرم و در نتیجه دستیابی به نیروی جاذبه قویتر به
تدریج ستارگان دورتر را به کام میکشند.
بدینگونه در سیاهچالهها ماده به حدی از تراکم میرسد که هر سانتیمتر
مکعب آن میتواند میلیونها و حتی میلیاردها تن وزن داشته باشد و نیروی
جاذبه آنچنان قوی است که نور و هیچگونه پرتویی امکان خروج از سطح آنها را
ندارد.
به همین جهت ما هرگز نمیتوانیم حتی با قویترین تلسکوپها این غولهای
نامرئی را ردیابی کنیم. اما استیفن هاوکینگ در کتاب تازهاش برداشتهای
متفاوتی از سیاهچالهها ارائه داده است و با محاسبات خود به این نتیجه
میرسد که این اجرام به کلی فاقد نورانیت نیستند و بعلاوه موادی را که از
ستارگان دیگر جذب و بلع میکنند در مرحله نهایی تراکم به حالتی انفجار گونه
از یک کانال دیگر بیرون میریزند. منتهی آنچه دفع میشود به همان صورتی
نیست که بلعیده شده است. به عبارت دیگر سیاهچالهها نوعی بوته زرگری هستند
که طلا آلات مستعمل را به شمش تبدیل میکنند. از کانال خروجی عناصر تازه در
یک جهان نوزاد تزریق میشود که میتوان آن را در مقابل سیاهچاله (سپید
چشمه) نامید.
شاید سالها طول بکشد تا صحت و سقم نظریههای جدید استیفن هاوکینگ روشن
شود. زیرا آنقدر تازگی دارد که عجیب به نظر میرسد. اما عجیبتر از آن مغز
این مرد است که این نظریهپردازیها و رهگشاییها از آن میتراود. او برای
محاسبات طولانی و پیچیده ریاضی و نجومیخود حتی از نوشتن ارقام روی کاغذ
محروم است و باید همه این عملیات بغرنج را در مغز خود انجام دهد و نتایج را
در حافظهاش نگه دارد. بدینگونه فقط با مغزش زنده است و به قول دکارت چون
فکر میکند پس وجود دارد.
اما این موجود این آدم معلول و نحیف و عاجز از تحرک و تکلم یک سرمشق است
برای آنها که با امید و استقامت و تلاش بیگانهاند، برای آنها که
تواناییهای انسان و ارزش اندیشه سالم و سازنده را دست کم میگیرند، برای
بدبینها و منفیبافها که در افق دید خود جهان را به گونه سیاهچالهای
مخوف و ظلمانی میبینند، به سخن استیفن هاوکینگ: (در آنسوی هر سیاهچاله،
سپید چشمهای وجود دارد.) پروفسور استیفن هاوکینگ اکنون 61 سال دارد و
ظاهرا بیش از یک ربع قرن قاچاقی زندگی کرده است.
منبع: مجله دانشمند شماره 617 اسفند 1393
مجله دانشمند 617