نویسنده / نویسندگان : | مریم اوجاری |
مترجم : | |
کلید واژه : | مغز ـ توانایی ـ سازگاری با محیط ـ نظریه ذهن ـ |
چکیده : | چراغ قرمز بود و مرد عجله داشت. ثانیهها به کندی میگذشتند. چهار، سه، دو، یک، صفر، حرکت.... پایش را با تمام توان روی پدال گاز فشار داد. ماشین از جایش کنده شد و به راه افتاد. |
منابع : |
چراغ قرمز بود و مرد عجله داشت. ثانیهها به کندی میگذشتند. چهار، سه، دو، یک، صفر، حرکت.... پایش را با تمام توان روی پدال گاز فشار داد. ماشین از جایش کنده شد و به راه افتاد. هنوز به وسط چهار راه نرسیده بود که از سمت دیگر چهارراه ماشینی با سرعت سررسید و..... . هر دو راننده از ماشین پیاده شدند و با چهرههایی که از خشم سرخِ سرخ شده بود به سمت هم رفتند. اولی به دومی گفت: آخه مگه تو ...... . حدس ادامه ماجرا با شما تا به حال چند صحنه شبیه آنچه در بالا ذکر شد در اطرافتان دیدهاید. و حتما به این سوال فکر کردهاید که چرا این اتفاقها روی میدهد؟ چرا برخی از مردم قانون را رعایت نمیکنند؟ چرا وقتی مشکلی این چنینی برای افراد پیش میآید، نمیتوانند خشم خود را کنترل کنند و باعث میشوند خسارتی بیشتر متوجه آنها شود؟ مثلا اگر راننده دوم پیش از هر اقدامی از کارش عذر خواهی میکرد، از میزان خشم راننده اول کاسته میشد؟ اصلا چه قاعدهای بر روابط بین آدمها حکم فرماست؟ آدمها در هر لحظه از روابطشان به چه چیز میاندیشند؟
شاید بتوان گفت که بیشترین مشغله ذهن و مغز ما در طی زندگیمان، پرداختن به حالات ذهنی دیگران است. توانایی خواندن ذهن دیگران همیشه برای ما جذاب بوده و هست. و اصلا میتوان از این پدیده به عنوان پایهی همه روابط اجتماعی نام برد. زیرا بسته به این که ما چه محتوای فکری را به سایرین نسبت میدهیم، رفتارمان را شکل میدهیم. به این پدیده «نظریه ذهن» گفته میشود.
«نظریه ذهن» یکی از مفاهیمی است که در علمی به نام «شناخت اجتماعی» مورد بررسی قرار میگیرد.
شناخت اجتماعی دانشی است که پدیدههای روانی اجتماعی را با پرداختن به فرایندهای شناختی که زمینه آنها هستند، تحلیل میکند. این فرایندهای شناختی شامل ادارک، قضاوت، حافظه، محرکهای اجتماعی و تاثیر فاکتورهای اجتماعی بر پردازش اطلاعات عاطفی هستند. شناخت اجتماعی بسیاری از مفاهیم روانشناسی شناختی را به کار میبرد. برای مثال در استدلال (بازنمایی راهحلهای اکتشافی و مغالطهها)؛ در توجه (توجه خودکار و آمادهسازی برای توجه)؛ و در حافظه (برنامهها و تقدم و تاخر) را به کار میبرد. به طور کلی این علم به پژوهش در فرایندهای درون فردی و بین فردی و درون گروهی و بین گروهی میپردازد و سعی میکند همه این مطالب را به شیوههای علمی و عینی مورد بررسی قرار دهد. در واقع شناخت اجتماعی مطالعهای بر چگونگی پردازش اطلاعات اجتماعی مردم است. از جمله مهمترین این اطلاعات اجتماعی میتوان به رمزگردانی، ذخیره، بازیابی و کارکرد موقعیتهای اجتماعی اشاره کرد. یکی از شاخه های بسیار جذاب شناخت اجتماعی، علوم اعصاب اجتماعی است که به بررسی کارکرد مغز در عملکردهای اجتماعی افراد میپردازد. یافته های جدید بسیار جالبی اخیرا در رابطه با این موضوع به دست آمده است. به خصوص که مطالعات عصب-روانشناسی نشان میدهد که آسیب مغزی (به خصوص به لوب پیشانی، یعنی بخش جلویی مغز) میتواند تاثیر منفی بر قضاوت اجتماعی و ارتباطات میان فردی بگذارد. افرادی که آسیبهای مغزی در آنها تشخیص داده شده است ؛ به شیوه متفاوتی اطلاعات اجتماعی را پردازش میکنند که اغلب این تفاوت منجر به ناسازگاری میشود.
مطالعات گسترده ای در این زمینه وجود دارد که چگونه برخی شرایط بیرونی باعث ایجاد سوگیری در فرایندهای شناختی ما میشوند. یا این که بر عکس، این که چگونه برخی سوگیریهای ذهنی، ما را به سوی نشانههای خاصی در محیط راهبری میکنند. البته برخی از این ویژگیهای شناختی مربوط به ارتباطات اجتماعی ذاتی هستند و توانایی آنها از ابتدا در ما وجود داشته است ولی همین تواناییها نیز در همه افراد به یک شکل نیستند. مثلا مطالعات نشان میدهند که کودکان تازه متولد شده، که کمتر از یک ساعت سن دارند میتوانند به طور انتخابی چهرهها را شناسایی کنند و به آنها پاسخ دهند. در حالی که برخی افراد که مشکلات رشدی دارند؛ مانند بیماران اوتیسم، یا سندرم ویلیام، تفاوتی در ارتباطات اجتماعی نشان دهند. به علاوه این تواناییهای ذاتی که در بسیاری از افراد مشترک هستند، در شرایط مختلف به شیوههای متفاوتی بروز پیدا میکنند و میتواند موضوعات جالبی برای پژوهش در این حوزه فراهم آورند. برای مثال حساسیت و توجه ویژه ما نسبت به برخی چهرهها و و یا قضاوتی که ما با نسبت دادن صفات شخصیتی به چهرهها انجام میدهیم، از این دست موضوعات هستند.
یک نظریه برجسته دیگر در شناخت اجتماعی نظریه «الگوی اجتماعی» است. این
نظریه، توضیح میدهد که چگونه ایده ها و مفاهیم در مغز بازنمایی و دسته بندی
میشوند. بنا بر این دیدگاه، در هنگام بازنمایی مفاهیم، سایر اطلاعات مرتبط
با آن مفهوم خاص نیز بازنمایی میشود.
این فرایند معمولا به صورت ناهشیار رخ میدهد؛ و بر اساس این که چه نقشه ای
در ذهن ما فعال شود، قضاوت ما شکل میگیرد که این قضاوت از اطلاعاتی که در
دسترس ما قرار دارد؛ فراتر میرود.
صرف نظر این که قضاوتها درست هستند یا نه؛ این مساله ممکن است شناخت و رفتار اجتماعی را تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال اگر یک فرد به عنوان معلم معرفی شود، الگوی معلم در ذهن افراد فعال میشود. بعد، ممکن است ما او را با فردی دانشمند و مقتدر شناسایی کنیم یا ویژگیهایی را به او اختصاص دهیم که برای معلمی مهم است. در حالیکه ممکن است با معلمی رو به رو شویم که این ویژگیها را نداشته باشد؛ ولی ما رفتارمان را بر اساس همین الگوی نسبت داده شده تنظیم کنیم.
هرچه یک الگو بیشتر در دسترس باشد، زودتر فعال میشود و در موقعیتهای
بیشتری به کار گرفته شود. دو فعالیت شناختی که دسترسی به الگوها را افزایش
میدهند «برجستگی» و «آماده سازی ذهن» هستند.
برجستگی به میزان تفاوت یک موضوع اجتماعی در بافت و زمینه قرارگیری آن
بستگی دارد. یعنی هرچه این تفاوت بیشتر باشد، برجستگی آن نیز بیشتر است و
بنا براین الگوی ذهنی مربوط به آن بیشتر در دسترس قرار میگیرد. برای مثال
اگر یک زن در میان گروهی از 7 مرد باشد، الگوی جنسیت زن بیشتر در دسترس است
و که بر تفکر و رفتار گروه تاثیر دارد و احتمالا آن را زنانهتر میکند!
«آمادهسازی» اشاره دارد به هر تجربه ای که به سرعت پیش از یک موقعیت که یک
الگو را فعال میکند، رخ دهد. برای مثال تماشای یک فیلم ترسناک در پایان
شب شاید الگوی ترس شبانه را بیشتر فعال کند، و احتمال آن که فرد، یک سایه
یا صدا را به عنوان یک خطر ادراک کند افزایش مییابد.
آنچه تا به حال گفته شد، شرح مختصری بود از مسائلی که حوزه مطالعاتی به نام
«شناخت اجتماعی» با آن مواجه است. صد البته در فکر شما سوالات جدیدی پیش
آمده است. شاید روزی شما هم یکی از دانشمندان این حوزه باشید! یعنی حوزه
شناخت اجتماعی: ظرفیت مغز برای سازگاری با محیط.
منبع مجله دانشمند شماره 613 آبان 1393